سلاله طه (عج)
ویژه امام عصر (عج)
یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, :: 10:17 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی امروز روز زیارتی امام رضاست و تولدم سال پیش هم روز ولادتش مقارن شد با روز تولدم ان شاءالله باهش محشور بشم و موقع مرگمم خودش بیاد ملاقاتم وشفاعتم رو بکنه هرچند که وقتی میرم خونه سعی میکنم زیاد برم حرم ولی بازم خیلی زود دلم براش تنگ میشه موقع تصادفم هم از خودش و مادرش حضرت زهرا شفامو خواستم و شب قدر رفتم نذرم رو تو حرم ادا کردم یادمه مکه ام رو هم امام رضا بهم داد و قشنگ متوجه شدم که کار خودش بوده وقتی رفته بودم مدینه ومکه اونجا هم دلم برا حرم امام رضا تنگ شده بود ولحظه شماری میکردم که برگردم ایران و برم حرم آقا، گاهی باخودم میگم آقا منو تبعید کرده کرمان برا اینکه اون زمان که پیشش بودم قدرشو نمی دونستم و کمتر میرفتم حرم هر موقع میرم مشهد قبل از رفتنم به خونه یا برگشت قبل از حرکت به کرمان باهمه شلوغی و ترافیک و وقت کم دوست دارم برم حرم امام رضا وبابام همیشه می ناله میگه دختر تو که هنوز دیروز حرم بودی یا اینکه بعدا هم میتونی بیای چرا اینقدر میری حرم و جلو ضریح از همین جا هم سلام بدی امام رضا قبول میکنه البته بابا حق داره به خاطر اینکه جانباز شیمیایی هست ترافیک خیابون امام رضا اذیتش میکنه و منو درک نمیکنه چون خودش همسایه امام رضاست و همیشه کنارش!یکی منو درک میکنه که مشهدی باشه یا هم استانی ویه مدتی بره یه استان دیگه و تو غربت بعد میفهمه دوری از امام رضا چه سخته حتی بیشتر ازینکه دلت برا خونه تنگ بشه برا حرم امام رضا برا صحن انقلاب و حوض اسماعیل طلا برا مسجد قدس و صحن گوهرشاد برا باب الرضا برا ذره ذره خاک حرم امام رضا دلت تنگ میشه خوشبحال خادمین باصفای حرمش که تو بهشت نفس میکشند و خدمت میکنن ایشالله همه ما جزء خدام امام رضا نشد خدام امام زمان باشیم بحق رضا(ع) . آمین راستی اگه شما هم دلتون برا حرم امام رضا تنگ شده و نمیتونید برید پابوس امام رضا میتونید با شماره زیر تماس بگیرید 05112003433 سلام منم برسونید! راستی امروز خواستم تشکر کنم از همه دوستام که بهم تبریک گفتن بخصوص تشکر ویژه میکنم از دوتاشون که میدونم خیلی هم خوشحالند نه امسال و پارسال بلکه ازون زمانی که من حتی معنی تولد و خوشحالی رو نمیدوستم آره درست فهمیدید مامان و بابای عزیزم ممنونم بخاطر تمامی زحمتهایی که برایم کشیدید و من رو تربیت کردید ببخشید منو که اینقدر اذیتتون کردم یادمه هربار که توراه مشهد-کرمان بودم یا مسافرت مامان میگفت بابا تا صبح خوابش نمی برد و نگرانت بود و هربار که من اعتراض میکردم بابا میگفت هنوز نمیتونی درک کنی هر زمان شما بچه هاخودتون پدرمادرشدید بعد میفهمید ما چقدر نگرانتونیم راست میگن وقتی بعد تصادفم بابا که زمان جنگ اون همه سختی رو تحمل کرده بود آخ نگفته بود،شش کیلو کم کرد و مامان مریض شد ویه ماه حالش بد شد و همه میگفتن چقدر پیر شدن و موهاشون سفید شده تازه فهمیدم هیچ دوستی هیچ کسی در دنیا جای پدرمادر آدم رو نمیگیره ایشالله همیشه سایه شون بالا سرم باشن و همه پدر مادرای ما بچه مسلمونا سلامت باشند و ماهم بتونیم قدرشون رو بدونیم یا حداقل بی احترامی بهشون نکنیم آمین نظرات شما عزیزان:
تولدتون مبارک خواهر خوبم
انشا الله هدیه تولدتون خادمی امام رئوف باشه و عنایت ویژه ایشون به شما
سلام. خواهر عزیزم تولدت مبارک
مباررررررررررررررررررررررررر ک ده روز دیگه تولد امیرحسین.
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||
|